فرایند تولید دامداری ها به تدریج به سمت صنعتی شدن پیش می رود ، بیش از ۷۰% درصد شیر و گوشت مورد نیاز کشور را دامداری های سنتی و خرد روستایی تأمین می کنند و سهم دامداریهای صنعتی کمتر از ۳۰% درصد است.در حال حاضر۵۳ میلیون گوسفند، ۲۶ میلیون بز و بزغاله و حدود۵/۵ میلیون گاو، گاومیش و شتر جمعیت دامهای سبک و سنگین کشور را تشکیل می دهند.
دامداری سنتی از حداقل امکانات و تجهیزات برخوردار است و در این شیوه نگاه بهره بردار، نگاه معیشتی به دام است.
در دامداری های سنتی، سرمایه گذاری فقط در دام است و ریسک سرمایه گذاری در سنتی ها پایین تر از دامداری های صنعتی است، در دامداری های صنعتی با توجه به این که دام به صورت متمرکز پرورش داده می شود، آسیب پذیری بیشتر است و رعایت یک سری اصول و فنون و دانش را می طلبد که این خود از موانع رشد دامداری های صنعتی است.
در خصوص دلایل بروز روند کند تبدیل دامداریهای سنتی به صنعتی می توان گفت :
در واحدهای صنعتی چون دام با یک منظور خاص نگهداری می شود، دانش فنی از جهات مدیریت، تغذیه و بحثهای اصلاح نژاد دام از اصول کار است؛ زیرا اگر نیاز دام از این حیث تأمین نشود قطعاً نمی توان بازده تولید مورد انتظار را پاسخگو باشد. از سوی دیگر چون پرورش دام این واحدهای صنعتی به صورت متمرکز است، بروز هر عارضه ممکن است خسارات سنگینی ایجاد کند، بنابراین حضور دامپزشک در این دامداری ها ضروری است و دامدار باید از نظر اطلاعات فنی و بخصوص مدیریت در سطح بالایی باشد .
ارتقای سطح آگاهی بهره برداران به نوع دام و کاری که انجام می دهند، برگزاری دوره های آموزشی، اعمال سیاستهای حمایتی چون تأمین مصالح ساختمانی در گذشته و اعطای تسهیلات بانکی را از جمله سیاستها و حمایتهای دولت برای تبدیل دامداری های سنتی به صنعتی می باشد.
در مقایسه قیمت تمام شده محصولات دامی در دو روش سنتی و صنعتی می توان گفت: در دامداریهای سنتی چون نگاه تولید، معیشتی و خانوادگی است، هزینه های نیروی انسانی را لحاظ نمی کنند و تصور اذهان بر این است که قیمت تمام شده نسبت به دامداری های صنعتی پایین تر است، اما اگر بازده تولید و میزان خروجی محصولات در کنار هم قرار بگیرد، خلاف این اثبات خواهد شد.به طور مثال یک گوساله بومی در یک دامداری سنتی طی یک دوره شیردهی دو تن شیر می دهد، اما تولید یک گاو اصیل در دامداری صنعتی۸تن شیر است.
در دام سبک همچنین تصوراتی وجود دارد و به اعتقاد سنتی ها با تأمین علوفه از مراتع، قیمت تمام شده گوشت نسبت به واحدهای صنعتی پایین تر است اما این که دامدار برای رسیدن به مرتع باید چه هزینه ای را متقبل شود، محاسبه نمی شود.
با وجود تمام این مسایل دولت هیچ اصراری بر تجمیع دامداری های سنتی و تبدیل آنها به صنعتی ندارد و لزومی برای انجام این کار نمی بیند، زیرا سالهاست روستایی با دامداری عجین شده است. اما مقتضیات تولید و لزوم افزایش بهره وری، بهره بردار را به سمت بهینه سازی فرایند تولید هدایت می کند و روستاییان چاره ای جز تن دادن به بهینه سازی فرایند تولید ندارند .
چند نکته برای مقایسه بین دامداری ایران و هلند :
۱- هلندی ها در دهه اخیر توفیق یافته اند که نه تنها بر پاکسازی بیماریها فائق آیند ، بلکه در امر اصلاح نژاد گاو هلشتاین نیز به رکورهایی رسیده اند ، البته ناگفته نماند که ایرانی ها هم در همین فاصله زمانی به پیشرفت های قابل توجهی در پیدایش جمعیت گاوهای هلشتاین پر بازده دست یافته اند .
۲- در هلند ، بررسی مستمر شکل ظاهری گاوها ، روش جدیدی برای پی بردن به مدیریت تغذیه صحیح گاوهاست که این روش در ایران توسط معدودی از دامپروران انجام می شود.
۳- در هلند نزدیک به ۵۰ نوع مواد اولیه برای تهیه کنسانتره دامی وجود دارد که در ایران حداکثر ۱۰ نوع بیشتر یافت نمی شود.
۴- در هلند تلیسه ها در ۱۴ – ۱۵ ماهگی تلقیح می شوند و باروری به ازای هر تلقیح ۳/۱ است . در حالی که در واحد گاوداری تحت مطالعه کارآموز تلیسه ها در۱۷ – ۱۸ ماهگی تلقیح می شوند و باروری به ازای هر تلقیح ۵/۱ – ۶/۱ می باشد.
۵-در هلند دام ها بیشتر از علوفه سبز و موادی مثل ذرت علوفه ای و انواع علوفه هایی مانند ری گراس و تیموتی گراس استفاده می کنند . در همین حال روی کیفیت علوفه هم کار می کنند و موجب کی شوند که قیمت تمام شده خوراک به ازای یک کیلو شیر پایین بی آید .
۶- وضعیت بیمه کشاورزی در هلند با ایران متفاوت است یعنی در ایران محصولات دامی یا واحد های دامداری صنعتی را بیمه می کنند زیرا احتمال خسارتشان زیاد است و بیمه به این صورت کمک می کند یعنی سیستمی را بیمه می کنند که مطمئن هستند خسارت می بیند ولی در هلند اینطور نیست ، در هلند بیمه سود میبرد ، چون سطح مدیریت ها بالاست ، در این کشور دامی که متولد می شود ابتدا شماره گوش می خورد سپس طی یک هفته تمام اطلاعاتش وارد کامپیوتر مرکزی می شود یعنی دام در تمام نقاط هلند شناخنه شده است . ولی بیمه ، به طور کانل آنها را حمایت نمی کند فقط در مقابل بیماری FDM ، تب برفکی و امثال هم را حمایت می کند . که این نشان دهنده آن است که به دلیل مدیریت بسیار بالایی که در کشور هلند است ، کسی دنبال بیمه نمی رود . ولی در ایران متاسفانه این طور نیست با توجه به اینکه مدیریت واحدهایمان بسیار پایین است بیمه بصورت گسترده عمل میکند.
۷- دامدار هلندی استرس و نگرانی و دلهره ندارد برای استفاده از اسپرم در حالی که دامدار ایرانی برای استفاده از اسپرم در بی اعتمادی و نگرانی از کننده کار و کیفیت اسپرم به سر می برد که باعث شده نسبت به اسپرم ایرانی بی اعتماد باشد ضمن اینکه تولید کننده اسپرم ایرانی تبلیغات لازم را در مورد اسپرم های خودش انجام نداده و پشتوانه استفاده از اسپرم هم ضعیف است یعنی وابسته به سیستم دولتی است و در کل برای اسپرم های ایرانی تبلیغات صورت نگرفته است .
۸- سیستم حمل و نقل شیر در هلند به صورت تعاونی است . برای تلقیح مصنوعی هم همین طور . سیستم های جالبی است که باید آنها را الگو قرار داده تا بتوانیم از طریق تعاونی هایمان این سیستم را در کار علوفه ، توزیع علوفه و حمل و نقل شیر به کار ببریم که یک کار فرهنگی است و فکر میکنم در کشور ما کاری مشکل باشد .
۹- در هلند یک واحد پروار بندی ۲۰۰ راسی یا یک واحد ۱۰۰ راسی شیری فقط توسط یک نفر اداره می شود . اما در ایران باید یک مدیر ، یک معاون و ۱۰ کارگر در کنارش داشته باشد در حالی که در هلند یک خانواده ۲ یا ۳ نفره گاوداری را مدیریت می کنند و بقیه پیمانکارانی هستند که خدمات می دهند.
۱۰- و اما مساله آخر، مساله نیروی انسانی است که زن ومرد در یک خانواده کار می کنند و مشکلی ندارند. اما در کشور ما مسائل جنبی و هزینه در بردارد . در صنعت دامداری ما یک نیروی عظیم دختران و زنان هستند که نمی توانند کار کنند در حالی که در هلند ، دختران و زنان در صنعت دامداری کار می کنند و در محیط کارشان مشکلی ندارند ولی ما داریم.